آرزودارم ؟

درگوشه اي ازكوير ؟

دراتاقكي كاهگلي ؟

بازيراندازي حصيرويك كوزه ي آب ؟

بادلي پرازاميد به بخشش خدا ؟

....آرام آرام

آرزودارم ؟

درگوشه اي ازكوير ؟

دراتاقكي كاهگلي ؟

بازيراندازي حصيرويك كوزه ي آب ؟

بادلي پرازاميد به بخشش خدا ؟

....آرام آرام

آرزودارم ؟

درگوشه اي ازكوير ؟

دراتاقكي كاهگلي ؟

بازيراندازي حصيرويك كوزه ي آب ؟

بادلي پرازاميد به بخشش خدا ؟

....آرام آرام

باتشكرفراوان از حضوربانو فريباي عزيز

باسپاس از حضور بانو بهانه عزيز

عزيزان شادباشيد

آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت
باران را گر می بارد بر چتر آبی تو
و خدا پرست شدم چون تو نماز خواندی . .

 ساقیِ من تو کجایی؟

ساقیا...

اگر حتی جامِ شرابت خالیست... تو بیا

این محفل و مستی بهانست... تو بیا

گر غریبانه نشستیم و شکستیم... تو بیا

بر سَرِ کینه و نفرین گسستیم... تو بیا

از بَرِ حیله و سستی عهد شکستیم... تو بیا

از پیِ تلخیِ دیروز گذشتیم... تو بیا

شب سَحر گشت و زِ یادت مَستیم... تو بیا

طَب سبب گشت و ز راهت مُردیم ...تو بیا

سلام و درود یلدا جون خوبی گلم؛ ارزوی قلبی ارام برایت دارم

وسپاس فراوان از حضور بانو ي عزيز شادباشيد

وتشكرفراوان از آقاي مجتبي وميلاد دوستان سپاسگذارم از حضورشما شادباشيد

باتشكرازآقايان قوهكي و ميلاد سپاس از حضورشما شادباشيد

ســــخـــت اســـت وقتـــی از شـــدت بـــغـــض ،

گـــلـــو درد بگـــیری ...
و هـــمـــه بگـــویـــند ؛

لبـــاس گـــرم بـــپـــوش !!

خانه های قدیمی را دوست دارم
تاریخ در آنها به زیبایی در حرکت است
همه چیز عمر دارد، حرف دارد، برکت دارد
تکنولوژی آن ها را له نکرده… یاغی گری ها ی مدرن تغییرشان نداده
هنوز حیاط هست، حوض است، کوزه هست، قناری می خواند، ماهی شنا می کند…
دیوارهای اتاق های کوچک، مهمان جمعیتی زیاد است
سفره ها گسترده اند، نه دو نفره، نه چهار نفره
صدای پیرها شنیده می شود، حضورشان برکت خانه است
کوزه ها مملو از ترشی
دیگ کوچک مفهومی ندارد، نذری پزان به راه
همسایه حق به گردن دارد، دست ها صدا دارد، درختان نفس می کشند
باغچه هنوز آرزو نشده، زیرزمین انباری نیست…
حیاط را بالکن نمی خوانند، پنجره فقط در نقاشی ها نیست
باران در خانه می بارد…