×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دل ترک خورده

دل ترک خورده

× دلنوشته و دلتنگی ::دل ترک خورده :: خودم را مینوسم
×

آدرس وبلاگ من

2darajahzireshab.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/jonbano23

نردبان احساس

به نام خدا

شب که میشه نردبان میگذارم واز پشت بام احساس میروم بالا
 
قد بلند میکنم ... روی ...انگشتان پایم
 
و از آسمان برایت سبد سبد ستاره می چینم
 
و آن گاه می نشیم و در سکوت همیشگی لحظه هایم
 
فانوس... تا ابد روشن... ستاره ها را به روسری دلداگیم
 
حاشیه دوزی می کنم...تا بر سر دلت کشم
 
مبادا سردش شده باشد... در نبود این روزهایم
یکشنبه 15 آبان 1390 - 6:38:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 16 آبان 1390   1:36:04 PM

امشب، مي خواهم دوباره تو را بخوانم .
هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده ام، تويي !
حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
حرف هايي كه براي خودم مانده و بوي غربت و غم مي دهد.
ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
حرف هايم هذيان غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي نمي دانند.
هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
محتاج ِ يكي نگاه توأم !
گريه مي كنم ،
بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
امشب، بغض تلخ ديرينه ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
گريه مي كنم.
ديگر ميان من و تو فاصله كلمات نيست.
دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
گريه مي كنم، گريه مي كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
گاهي در سفر به تو مي رسم،
امشب چقدر از تو دورم !
اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت كني

----------------------------------

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 16 آبان 1390   1:34:13 PM

امشب، مي خواهم دوباره تو را بخوانم .
هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده ام، تويي !
حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
حرف هايي كه براي خودم مانده و بوي غربت و غم مي دهد.
ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
حرف هايم هذيان غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي نمي دانند.
هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
محتاج ِ يكي نگاه توأم !
گريه مي كنم ،
بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
امشب، بغض تلخ ديرينه ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
گريه مي كنم.
ديگر ميان من و تو فاصله كلمات نيست.
دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
گريه مي كنم، گريه مي كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
گاهي در سفر به تو مي رسم،
امشب چقدر از تو دورم !
اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت كني

----------------------------------

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 16 آبان 1390   1:34:13 PM

امشب، مي خواهم دوباره تو را بخوانم .
هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده ام، تويي !
حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
حرف هايي كه براي خودم مانده و بوي غربت و غم مي دهد.
ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
حرف هايم هذيان غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي نمي دانند.
هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
محتاج ِ يكي نگاه توأم !
گريه مي كنم ،
بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
امشب، بغض تلخ ديرينه ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
گريه مي كنم.
ديگر ميان من و تو فاصله كلمات نيست.
دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
گريه مي كنم، گريه مي كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
گاهي در سفر به تو مي رسم،
امشب چقدر از تو دورم !
اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت كني

----------------------------------

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 16 آبان 1390   1:34:13 PM

امشب، مي خواهم دوباره تو را بخوانم .
هنوز هم تنها مخاطب ِ آشناي ِ حرف هاي ناگفته و بغض هاي در گلو مانده ام، تويي !
حرف هايي هست، كه بايد بگويم .
حرف هايي كه براي خودم مانده و بوي غربت و غم مي دهد.
ديگر به دنبال كلمات نمي گردم !
حرف هايم هذيان غريبي ست كه به واژه و كلمه در نمي آيد
كلمات درد را نمي فهمند. هرگز كلمه اي را ديده اي كه از نارفيقي و ناسپاسي شكوه كند؟
كلمات از بي كسي و تنهايي چيزي نمي دانند.
هرگز كلمه اي را ديده اي كه زير باران بي يار و چتر مانده باشد ؟
امشب اما، قلب من شكسته و به ماتم نشسته،
محتاج ِ يكي نگاه توأم !
گريه مي كنم ،
بگذار شكوفه هاي لطف و نگاه تو در سرماي حقير روزهايم جوانه بزنند.
گريه مي كنم، نمناكي اشك هايم مرا آشكار خواهد كرد !
امشب، بغض تلخ ديرينه ام در آغوش ِ شيرين تو شكسته شده،
گريه مي كنم.
ديگر ميان من و تو فاصله كلمات نيست.
دست خطي نمي نويسم تا از من دستگيري كند.
گريه مي كنم، گريه مي كنم تا اراده اي مرا به تو برساند.
گاهي در سفر به تو مي رسم،
امشب چقدر از تو دورم !
اشك هايم نذر تو ؛ گريه مي كنم تا اين عطش را اجابت كني

----------------------------------

آخرین مطالب


سکوت


غصه


عيد سعيد فطر


شب قدر


هوايي


هميشه


بيا ؟


روزمادر


سال نو


سهم من


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

573593 بازدید

248 بازدید امروز

604 بازدید دیروز

5623 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements