ممنون از دوست جدیدم آقای شاهین با حضور گرمتان

این روزها ...آرامم ...دیگر قلبی نمانده برای شکستن

چشمی نمانده برای گریه کردن

آرامم چون دوستانی مثل شما عزیزان دارم شرمنده همه شما هستم ممنون از حضور گرمتان

من در کجای زندگی ایستاده ام

نمیدانم شب است یا روز

روز ها و هفته ها را گم کرده ام

من انتظار را گم کرده ام

عشق دوای دل دردمندم نشد، هیچ

دشنه ای بر دلم نشاند

که دلخونم کرد

من کجا ایستاده ام ،اینک شب است یا روز

من خود را هم گم کرده ام

دلم را نیز

در این سرگشتی حیرانم با خاطرات شیرینی که تلخ شدند

و شیرینی کامم را به زهر مبدل ساختند

گمشده ی دیار نامهربانی ام

و همچنان در جستجوی عشق

گاهی با خود می اندیشم :عشق 

عین و شین و قافی بیش نیست

و من در میان این سه حرف گمشته ی خیالم

درود عمه یلدای عزیز و مهربون بسیار زیبا نوشتین

گاهی نوشته های بسیار زیباتون باعث میشه که من هم حالی پیدا کنم و بنویسم

خدایا..........
بت بود ؛ "بت شکن" فرستادی.......
من پر از بغضم ! "بغض شکن" هم داری

ممنون ار حضورتان که به من دلگرمی دادین این عکس دخترم است

زیبا بود خسته نباشی یلدا جان

سلام یلدای عزیز

دلنوشته هات قشنگ بود اما با اون عکس سرشار از انرژی مثبتی که گذاشتی انتظار داشتم از نوشته هات بیشتر انرژی بگیرم. امیدوارم با دل دریاییت بر دلتنگی هات غلبه کنی

تو سنگ صبور غمهای یک جهانی

غصه های دلتنگی ات را به قصه های عاشقانه بدل کن

با تشکر از حضور گرمتان