باسپاس از آقاي قاسم شرمنده پيام شما رو نديدم التماس دعا

 سلام بر تمام دوستان که در  تنهایی بسر میبرند  آرزوی سلامتی دارم برای همه شما  درضمن وبلگ قشنگ وزیبا ی دوستم زیاد بدلم نشست مخصوصا آهنگ زمینه وبلاگ 

باسلام ودرودتشكر ازبازگشت شما دوست گرامي آقاي يوسف خوش آمدي اميدوارم شما هم حالتون خوب باشه

باتشكر فراوان ازحضور آقاي ميلاد ممنون شادباشيد

باتشكر ازحضورهميشگي شما آقاي مسافر اميدوار شماهم سلامت باشيد 

سلام بانو یلدا خوبین شما گفتم سری به دوستان بزنم دلم براشون تنگ شده از جمله شما متن را خوندم زیباست از دلتنگی شما حکایت دارد امیدوارم همیشه و همه جا در سلامت کامل باشی

 براتون دعا می کنم یاحق

ماهمه مسافریم دیر یازود خواهیم رفت امیدوارم به جایی بریم که مراد دل ما منتظر ماست

متن  زیبایی بود همیشه شادکام باشی بانو یلدا

وتشكر از حضور آقايان علي رضا وكيان و سعيد دوستان از حضورتون ممنون وسپاسگزارم

وتشكر فراوان ازحضور هميشگي آقاي ميلاد دوست گرامي شادباشيد

باسپاس از حضورخانم هاي گل بانو بهانه وبانو معصومه  عزيزان تشكر مي كنم وبراي تان خوشبختي آرزو ميكنم

 سلام یلدای عزیز

بسیار زیبا باید امشب بروم

مرسی

قطره ،دلش دریا می خواست خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش را گفته بود هر بار خدا میگفت:از قطره تا دریا راهی ست طولانی ،راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست!قطره عبور کرد و گذشت قطره پشت سر گذاشت قطره ایستاد و منجمد شد قطره روان شد و راه افتاد قطره از دست داد و به آسمان رفت و قطره هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت! تا روزی که خدا به او گفت: امروز روز توست ،روز دریا شدن. 

خدا قطره را به دریا رساند و قطره طعم دریا را چشید طعم دریا شدن را !اما، روزی دیگر قطره به خدا گفت:از دریا بزرگ تر هم هست؟خدا گفت :هست.قطره گفت پس من آن را می خواهم، بزرگ ترین را ،بی نهایت را پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: اینجا بی نهایت است و آدم عاشق بود ،دنبال کلمه ای می گشت که عشق را درون آن بریزداما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت وقطره از قلب عاشق عبور کرد و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید
خداگفت:حالا تو بی نهایتی،زیرا که عکس من در اشک عاشقه

برایم گریه کردی باز پیداست

صدای هق هقت را میشناسم

میان ناله های پشت دیوار

نوای غصه ات را میشناسم

مخواه پنهان کنی از من غمت را

سکوت نامه ات را میشناسم

نمی خواهی مرا غمگین ببینی

نگاه عاشقت را میشناسم

ولی از من مپوشان درد خود را

که راز سینه ات را میشناسم