شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،

ملک هستی را مسخر داشتن،

برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !

ممنون از نظرت یلدا جان

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی

شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی

آه باران من سرا پای وجودم آتش است؟

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
درعزایت جامه اندر تن دریدن زود بود

آخر ای دختر من ای مظهر لطف و وفا
در ديار جاودان منزل گزیدن  زود بود

ابیات زیر از حافظ است

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین

تقدیم به  یک فرشته  به نام مادر

با تشکر از دوستان عزیزم خانم پریسا عزیز وآقای سامان عزیز و خانم یاقوت گرامی وآقای علیرضا دوست جدیدم خیلی ممنون که سر زدین و ممنون از همدردی همه شما

کاش برای همیشه در کنارم می ماندی

درود عمه یلدای عزیر و مهربانم

مثل همیشه بسیار زیبا بود

درود به شما بانوی گرامی

بی محبت مادر/ یک قنات بی آبم

مثل راه بی مقصد /  مثل عکس بی قابم

بی محبت مادر / از شکوفه ها دورم

یک کبوتر بی بال / یک چراغ بی نورم

بی محبتِ مادر / چون لبان بی لبخند

ساکتم و غمگینم / مثل بلبلی در بند

بی محبت مادر / در دلم صفایی نیست

از بهار در قلبم  / هیچ رد پایی نیست 

از انجایی که هفته ی پیش سالگرد مادر عزیزم بود دو بیت شعری برایش  سرودم که برایتان مینویسم

آخه باید به کی بگم     درد به این بزرگی رو

کاشکی زمونه رحمی داشت       آزم نمیگرفت تورو

مانا باشید

 هر چه از من دور میشوی 

سایه ات بزرگ میشود 

می افتد روی زندگیم 

سیاه میشود روزگارم